Thursday, December 15, 2005

آقا بیگودی دارین؟



ای بابا بیخیال،نذارین دهنمو باز کنم و هر چی تو این 10و12ساله تودلم مونده بریزم بیرون، خوب خدا رو شکر هیکیم هیچی نمیگه و منم پررو شدم
آقا بیگودی دارین؟ آقا چچن دارین؟-
آره دارم چقد می خوای؟-
!بعضیام چپ چپ نگاه میکردن و بعضیام اصن تو باغ نبودن
آره خلاصه صمیمیتمون از همون سالا روی سیج شمشک شروع شدتا حالا، ولی چند وقتی که تو غربت خودمم غربت زده شدم شایدم اونا منو غریبه میدونن، هر چی هست که اصن احساس خوبی نیست، احساس نفس تنگیه، احساس خفگیه آخه دوست ندارم از دستشون بدم آخه آسون پیداشون نکردم

سریالامون یادته ؟
روناک: یه روز یه یاروء گشنش بود
!مریم: بعد میرسه به یه پیتزایی
"شبنم: رو در پیتزایی نوشتن "پیتزا تعتیله

...افرا: میخوره تو ذوغشو به راهش ادامه میده
شیرین: بعد میگه خدایا چیکار کنم؟ همونجوری که داشته توخیابون میرفته یه دفه

"سعیده: میبینه نوشتن " خیابون تعتیله
!روناک: دیگه شاکی می شه و میره که خودشو بکشه
"شبنم: میره که خودشو بندازه تو چاه که میبینه در چاه نوشتن "چاه تعتیله
آن روزها که میشد به راحتی عاشق پسرهای کرولال پارک سائی شد و به بهانه خندیدن، توی کلاسای
تقویتی سوم دبیرستان شرکت کرد و تو راه برگشت به خونه با فلان علاف دوست داشتنی ملاقات کرد
آن روزها که می شد دل یه دختر آنچنانی رو با نوشتن یه نامه عاشقانه آنچنان به هراس انداخت که فرداش با نیمکت خالی اون روبرو میشدی و از کارت شرمنده! آن روزها که می شد به راحتی توبیخ شوی به خاطر خوندن مجله پرواز 57 ودیدن عکسهای رادش ومهران غفوریان!1
آن روزها تمام شد مثل همه ی روزها که حال صبر کردن ندارند.ولی این حال دوست داشتنی همیشه در من ماند. آنقدر که گاهی به خاطرش نمیشود خندید و نمیشود گریه کرد

4 Comments:

At 12:20 AM, Blogger Shine said...

گریه کردم.....زار زدم..... زار زدم...

 
At 12:24 AM, Blogger Shine said...

هنوزم تو خیابونا چشمام دنبال پاترول مشکی می گرده
هنوزم هر چی می خرم خوشحال می شم که به رونی نشون می دم
هنوزم موزیک ها....

هنوزم باورم نمی شه نیستی

 
At 7:03 AM, Blogger Shine said...

غریبه؟؟؟؟؟؟؟ اونم تو؟؟؟؟؟ خیلی خری !!!

 
At 2:29 PM, Blogger H.E said...

خوش به حالت من عاشق اونجایی هستم که تو هستی.همون جایی که همه اون فیلم ها خلق شدند.همون جایی که مکدانلد میشه خورد

 

Post a Comment

<< Home